سیرآب از آب حیات

از هر دری ...

سیرآب از آب حیات

از هر دری ...

سیرآب از آب حیات

کِشتِ ما را میتواند قطره ای سیرآب کرد

این قدر اِستـــادگی ای ابرِ دریادل چــرا ؟
صائب تبریزی

شادی روح شهدا و امام

صلوات

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

پربیننده ترین مطالب

  • ۱۲ خرداد ۹۶ ، ۱۴:۱۰ نگاه

محبوب ترین مطالب

آخرین نظرات

موسیقی حلال یا حرام ؟

جمعه, ۱۲ خرداد ۱۳۹۶، ۰۲:۴۰ ب.ظ

موسیقی

مـوسـیـقـی چیســت ؟ 

اصل کلمه موسیقی از فرهنگ یونانی گرفته شده که عربها « موسیقیا » می گویند و به آهنگ غنا و آوازه خوانی ، آهنگ شعر خواندن ، آهنگ نواختن آلات طرب و بر معانی دیگر اطلاق می شود . بطور نسبی میتوان گفت که «موسیقیا» اعم از غنا است ولی مصداق روشن آن غنا می باشد .

در کتاب [اقرب الموارد] آمده است که : موسیقی ، علم و هنر غنا و آوازه خوانی است و در زبان یونانی «موسیکی» می نامند .

 در لغتنامه [المنجد] در مورد موسیقی آمده است که موسیقی ، هنر غنا و آواز خوانی نیکواست و مردم آنرا «موزیک» خوانده و بر آلات طرب و غنا اطلاق می کنند و کسی که این هنر را پیشه اش می سازد «موسیقیّ» نامیده میشود .


در [نفائس الفنون] آمده است : علم موسیقی، دانش شناخت آهنگها و صدا و دانش اموری است که موجب بهبودی و کمال آوازمیشود و همچنین گفته است، بدانکه معنای موسیقی در زبان یونانی لحن است و منظور از لحن، اجتماع نغمه ها و آوازهای متفاوت با وزن و ترتیب خاص است و از ناحیه بعضی ، قید دیگری بدان افزوده شده و آن قید این است که آن آواز باید قرین و همراه کلام مفید باشد .

در حاشیه [کشف الظنون] آمده است که:موسیقی لفظ یونانی مرکب از دو کلمه «موسی» و «قی» که «موسی» به معنا نغمه ها و «قی» عبارت از کلام منظوم لذت بخش است.

در کتاب [موسیقی کبیر فارابی] متوفی 339 چنین آمده است : درباره فن و هنر موسیقی باید گفت که لفظ موسیقی به معنای آهنگ و آواز خوش است و نام لحن گاهی بر اجتماع نغمه های مختلفی که نظم و ترتیب مشخصی دارند اطلاق میشودو گاهی بر اجتماع نغمه و آوازهائی که مجموعه مشخصی را پدید می آورند نیز اطلاق میشودو این نغمه ها مقارن با کلمات منظومی است که عادتاً بر معانی و مفاهیم مورد نظر دلالت میکند و گاهی از اوقات بر معانی دیگری غیر از آنچه که بیان شده اطلاق میشود که در بحث مورد نظر ، نیازی به پی گیری آن نیست .

در رساله موسیقی ابن سینا آمده : هنر موسیقی مشتمل بر دو بخش است : یک بخش تألیف نامیده میشود و موضوعش نغمه و آواز است و به هماهنگی یا ناهماهنگی آواز توجه می شود . بخش دوم ایقاع است و موضوعش بررسی خواص زمانی بین نغمه ها ونواختن دایره است که با یکدیگر مرتبطند و به وزن و خروج از وزن توجه می شود و دف از هردو بخش فن لحن و آواز خوش است . و باز در کتاب شفای ابن سینا آمده است : موسیقی دانش ریاضی است که در آن از کیفیت نغمه ها از جهت هماهنگی و عدم هماهنگی و وضعیت فواصل زمانی بین نغمه ها بحث می شود تا دانسته شود لحن و آواز خوش چگونه حاصل می شود .

عبارت لغت شناسان و هنرمندان این فن از جهت بیان معنا و مفهوم موسیقی متفاوت است ، بعضی از عبارت ها مربوط به اصوات وادوات موسیقی است وبرخی دیگر شامل همه صداها حتی صدای انسان را شامل می شود وبلکه صدای حیوانات نظیر چهچهه و آواز خوش بلبل را نیز در بر می گیرد. 

 دانشمندان غربی آلات موسیقی را به وقت تلف کردن ـ به چیز هیچ وپوچ سرگرم شدن ـ بیهوده وقت گذراندن ـ زرزر کردن ـ لودگی نمودن ـ حماقت ـ تهی مغزی ـ نادانی وابلهی ـ عمل یاوه ـ مسخره ـ فعل بی معنا ـ کار جفنگ و ترجمه نموده اند1 .

آیا تعریف موسیقی را میتوان مانند سایر تعاریف معمولی در علوم مخصوصا در علوم تحقیقی مطرح نمود یعنی آیا می توان یک تعریف کامل ، جامع افراد ، مانع اغیار ، درباره موسیقی مشخص نمود . پاسخ به این سؤال بسیار دشوار است زیرا :

 اولا ـ همه پدیده های ظریف و تجریدی که با روح آدمی سروکار دارند ، فوق ارکان و اجزاء تعاریف معمولی در علوم و معارف تحقیقی عینی می باشد.

 ثانیا ـ اختلاف اقوام و ملل و تحول فرهنگهایی که در تأثر انسان از موسیقی نقش مهم ایفا می کنند

ثالثا ـ برداشت های خاص از موسیقی با نظر به وضع روانی هر یک از افراد انسانی با شرایط موقت یا پایدار درونی آنان .

غنـــــــا

 

از جمله مباحثی که در کنار موسیقی از آن بحث می شود غنا ـ مصداق روشن موسیقی ـ  است که دارای معانی مختلفی می باشد . غنا عبارت است از کشیدن صدا و ترجیع(زیروبالا نمودن) آن به طوری که طرب آور باشد و در معنای طرب هم گفته اند : طرب یک حالت خفت و سبکی است که از شدت حزن وغم یا از شدت سرور وشادی بر انسان عارض می شود .

غنا مشتمل بر دو بحث می باشد :     1   غنا ، آواز ، آوازه خوانی          

                                             2   استفاده از آلات لهو و لعب      

این دو گاهی همراه و گاهی نیز از یکدیگر جدا ومنفک هستند یعنی گاهی  اوقات آوازه خوانی همراه با آلات لهو و زمانی بدون آن محقق می شود و برخی از اوقات استعمال آلات سرور، بدون آواز خواندن انجام می گیرد .

در معنای غنا در کتاب [شرایع علامه حلی] چنین آمده است « غنا کشش صوتی است همراه با گردانیدن آواز در حلق که شادی در پی دارد .

در [قاموس اللغه] آمده است که غناء بر وزن (کِساء) به معنای صوتی است که موجب طرب وشادی میشود زیرا (تطریب در صوت) کشش صدا و نیکو ادا کردن آن است .

حضرت  امام خمینی (ره)در مورد غنا و تأثیر وحکم آن می فرماید:

 با بیان روشن ، هر گاه زیر و بم صدایی و میزان کشش آن و بالا بردن و پایین آوردن پیوستگی و نا پیوستگی اش با یکدیگر هماهنگ باشند غنا نامیده می شود .

وقتی که شعری را بر اساس فن موسیقی بخوانند برای شنونده ای که از عرف وعام مردم باشد طرب و سرور خارج از حد عرف ایجاد می کند تا جایی که گویا مرتکب شرب خمر شده است و از شخص شریف و حکیم چیزهایی صادر میشود که متناسب با افراد پست و حقیر بوده ، گفتار و کرداری که شبیه گفتار و رفتار مستان است و در کتب داستانی و تاریخی حکایاتی را می یابیم که اگر انسان تأمل در آنها بنماید پی میبرد که تأثیر غناء بر عقل کمتر از تأثیر شراب بر عقل نبوده بلکه افزون بر آن است .

در ادامه چنین میفرماید : مقید کردن صوت در تعریف غنا به صوت انسان به جهت تبعیت از عرف است زیرا صدای بلبلها اگر چه موزون و طرب انگیز است غناءخوانده نمی شود و با قید تناسب و هماهنگی ، صدایی که بدون وزن و هماهنگی ایجاد طرب مینماید از غناء بودن خارج میشود مثل فردی که در شنیدن غنا و آواز چون جماد است و همینطور با این قید فردی که با کمترین سببی حالت طرب پیدا میکند استثناء میشود چنانچه وضعیت در اینجا چون وضعیت شارب خمر است و با این بیان گویا مزیل عقل بوده و اینکه طرب در غنا چون مستی در شراب است و علت حرمت غنا عین علت حرمت شرب خمر یعنی ازاله عقل آدمی است .

 

اقسـام موسیــقی

 

موسیقی بر حسب ابزار و کیفیتهای دستگاهها و آوازها ، انواع و اشکال مختلفی دارد که با لحاظ نمودن آنها میتوان موسیقی را به صورتهای مختلف تقسیم نمود .

ــ   1)موسیقی مفید و مشروع  2)   موسیقی غیر مفید 

ــ   1)   سنتی                        2)   کلاسیک

ــ  1)  شرقی                         2)   غربی

ــ  1)  طبیعی                        2)   غیر طبیعی (مصنوعی)

ــ  1)  ریتم دوری                 2)  ریتم خطی

                موسیقی طبیعی آن است که دست بشر در ایجاد آن دخالت نداشته باشد ، مانند صدای آبشارها و صدای فرح بخش شاخه های درختان به هنگام وزش باد ، آواز روح پرور بلبل و قمری وعندلیب ،  ترانه های دلربای کبک وهزارداستان و نوای نغز پرندگان دیگر و مانند اینها که نه تنها دور از صدمه وآسیب است بلکه نیروی تفکر و تعقل را زیاد میکنند و خستگیها را از بین برده وانسان را خوشحال و بانشاط و سرحال می نماید و لذا گوش دادنش هم جایز است .

موسیقی مصنوعی آن است که با دست بشر ایجاد بشود و آن نیز اقسامی داردکه معروفترین آنها غنا و آوازه خوانی ونواختن آلات طرب است .

           از جنبه دیگر میتوان از لحاظ نوع و سیستم ریتمی ، موسیقی را به «ریتم دوری» و «ریتم خطی» تقسیم نمود . 

قسمت اول : ریتم دوری که در موسیقی سنتی ما شرقی ها ، ریتم در آهنگ ولسان قرآن و اشعار عرفانی دوری میباشد. در اشعار ما اوزان دوری است که بصورت یک قوس و یک مکث میباشد که این مکث جزو ذاتی بیان و اشعار است .

قسمت دوم : ریتم خطی است که آن مکث را حذف نموده است و غربیها ریتم دوری را به خطی ابدال نموده اند که در موسیقی مدرن غرب جاز و پاپ و اکسیژن و  ….خطی است که بیشترین اثر این ریتم بر تحرک جسمی و جنسی است . در مقابل ریتم دوری با حرکت هستی منطبق می باشد .

 

موسیقی و غنــــا در قرآن و روایـات

 

در قرآن مجید که آخرین کتاب آسمانی و محکم  ترین سند مذهبی است آیات متعددی وجود دارد که طبق روایات صحیح و نظریه دانشمندان علم تفسیر دلالت بر حرمت غناء و موسیقی مینماید که ما در اینجا  بعضی ازروایا تی را که در ذیل همان آیات وارد شده می آوریم .

1 ــ ومن الناس من یشتری لهو الحد یث لیضل عن سبیل الله بغیر علم ویتخذ ها هزوا اولئک لهم عذاب مهین ( عده ای از مردم ، لهوالحدیث و سخنان باطل را انتخاب نموده ومی خرند  و ازروی نادانی وسیله ضلا لت وگمراهی را فراهم نموده و مردم را ازراه حق باز میدارند وآیات الهی را به استهزاء و بازیچه می­گیرند ، برای آنان عذاب سخت و خوارکننده ای آماده شده است )


(علامه طباطبایی در ذیل همین آیه می گــــو ید : «لهوالحدیث» یعنی چیزهائیکه انسان را به تنهایی از حق باز گرداند مانند حکایتهای خرافی و قصه های شهوت انگیز و یا مقارن با چیز دیگر باشد مانند  غناء و آواز خوانی با شعر یا با آلات موسیقی ، «لهو الحدیث»  همه اینها را  شامل می شود. )

از مفسرین معروف صدر اسلام (حسن بصری) این آیه شریفه «لهوالحدیث» را به خوانندگی و موسیقی تفسیر نموده است .و از ابن مسعود سئوال کردند : منظور از «لهو الحدیث» چیست ؟ در پاسخ گفت به خدا سوگند که آن غنا و موسیقی است که بنا به نقل دیگر گفت : منظور از «لهو الحدیث» غنا و موسیقی و گوش دادن به آن است سوگند به آن خدائی که بجز او خدائی نیست و سه بار این جمله را تکرار نمود.


2 ـ (والذین لایشهدون الزور اذا مروا باللغو مروا کراما) مفسرین در تفسیر آیه می گویند : که یکی از صفات مؤمنین و بندگان خاص خداوند این است ، وقتی که از کنار مجلس غناء می گذرند از آن مجلس اعراض نموده و شرکت نمی کنند پس دامن پاک ایشان به گناه آلوده نمی شود .حضرت صادق (ع) فرموده : منظور ازکلمه ( الزور) در آیه شریفه موسیقی است . پس بندگان صالح با موسیقی سروکار ندارند .

3 ـ حضرت امام جعفر صادق (ع) میفرماید :

خانه ایکه صدای موسیقی از آن شنیده شود سه نوع اثر شوم در ان خانه ظاهر می شود :  

الف) ساکنان آن خانه از بلاهای خطرناک ایمن نخواهند شد. ب) هیچ دعایی در آن خانه مستجاب و قبول نمی شود . ج) ملائکه رحمت به آن خانه وارد نمی شود .

 

4 ـ حضرت امام جعفر صادق (ص) میفرمایند :

کسی که چهل روز در منزل او آلات موسیقی باشد (اگر چه فعلا در موسیقی استعمال نکنند) به تحقیق مورد غضب خداوند حکیم قرار می گیرد .

 

5 ـ حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) مردی را دید که ساز میزند بر وی موعظه فرموده و از آن عمل زشت باز داشت و دستور داد سازش را نیز شکستند ، بعد حضرت به آن مرد فرمود : از این عمل قبیح توبه کن آن مرد هم فرمایش حضرت را قبول نموده و توبه کرد. سپس حضرت فرمود :

ای مرد آیا می دانی که ساز در موقع نواختن چه می گوید ؟

عرض کرد : نمیدانم البته وصی پیغمبر داناتر است. حضرت فرمود: موقعی که ساز نواخته می ـ شود زبان حال وی این است :

ستندم ستندم ا یا صاحبی      ستدخل جهنم ا یا ضاربی

معنای آن :

بزودی پشیمان می شوی دارنده من      !,!      داخل دوزخ می شوی ای نوازنده من

 

6 ـ ابن عباس میگوید :

در حجه الوداع خدمت رسول الله (ص) بودم که در کنار درب کعبه خطبه ای ایراد فرمود و در ضمن آن ، فرمود : آیا از علامتهای ساعت (قیامت یا ظهور امام زمان) بشما خبر بدهم ؟ عرض کردند : بلی یا رسول الله  فرمود : از علامتهای ساعت ، آن است که مردم نماز را ضایع میکنند تابع شهوات شده و میل به هوی و هوس نمایند به مال دنیا تعظیم خواهند کرد و دین را  به دنیا می ـ فروشند در آن زمان قلب مؤمن آب می شود هم چنانکه نمک در میان آب ذوب شده و تبدیل به آب می شود بجهت اینکه میبیند مردم به منکرات عمل می کنند و او قدرت جلو گیری ندارد . . .تا آنجا که فرمود : در آن زمان عده ای قرآن را برای غیر خدا یاد گیرند و عده ای نیز علم فقه را برای غیر خدا می آموزند در آن زمان زنا زاده زیاد می شود و قرآن را با آهنگ غنا می خوانند …… در آن زمان آلات موسیقی زنهای آوازه خوان و هنر پیشه زیاد می گردد و مردم آن زمان به کسانی که اهل تار ، دنبک ، نای و سایر آلات موسیقی باشند تمایل می کنند . آگاه باشید کسی که به یکی از آنان کمک و یاری نماید مثلا : پول ، لباس ، غذا ، آب و بدهد گناه او همانند کسی است که هفتاد مرتبه با مادر خود در خانه کعبه زنا کرده باشد . 

 

رابطه موسیـقی با عواطـف و روحیـات

 

گفته می شود موسیقی روح آدمی را تلطیف و ظریف و حساس می سازد البته این یک آرمان بسیار با ارزش است که آدمیان وسیله ای پیدا کنند تا آنان را از این همه خشونتها و قساوتها و درنده خویی ها نجات بدهد ولی آیا چنین کار مطلوبی از دست موسیقی بر آمده است ؟ قطعی است که تاریخ بشر خلاف این تلازم بوده است یعنی هرگز چنین نبوده است که هر موسیقی دان و عاشق موسیقی به جهت موسیقی دارای روح لطیف و ظریف و دارای احساسات عالی بوده باشد نه تنها موسیقی حتی هنر هم نتوانسته است یک شخصیت خبیث و فاسد را دگرگون نموده و او را تعدیل کند از طرفی  لذت بار بودن موسیقی یک امر بدیهی است .برای اثبــــــات این حقیقت که لذت یابی و هدف قرار دادن لذت درطول حیات معقول به صورت یک پدیده تکاملی نیست ، نیازی به استدلال و عمل پر پیچ و خم آن ندارد زیرا کسی که معنای لذت را  عبارت  از دریافت ملایم از یک موضوع میداند بی شک خبر ندارد که این پدیده برای کسانی مطلوب و هدف تلقی می شود که از عظمت شکوفایی نفس انسانی در موقع دریافت و شهود حق و حقیقت غافل است . آنچه که محصول عالی نفس و درجه کمال آن است ، وصول به آن عظمت است که نه تنها فوق لذت است بلکه حتی فوق هدف قرار دادن خود آن عظمت است و اگر علت عظمت و شایستگی موسیقی را برای ارواح آدمیان لذت تلقی کنیم قطعی است که به جهت متهم ساختن انسان به حیوان لذت پرست او را تا حد جانوران پست پایین آورده ایم .

بعضی از موسیقی دانان و حتی برخی از فیلسوفان را عقیده بر آن است که موسیقی می تواند ارواح یا نفس انسانها را تلطیف نماید ، در این مورد باید ما بین حساسیت و سرعت و تنوع احساسات و وجد و تأثر از یک طرف و لطافت روح یا نفس  از طرف دیگر تفاوت بگذاریم . حساسیت عصبی و سرعت و عمق تأثر در برابر یک پدیده باعث حصول معرفت و گردیدن های تصعیدی برای انسان نمی باشد ، مثلا نمی تواند یک انسان معمولی را به درجه عالی عدالت و آزادی و حق گرایی نائل سازد و نمی تواند طرق کشف مجهولات و ابتکارات مفید را برای انسانها ارائه نماید .

یکی از عوامل ابهــــــام انگیز بودن پدیده موسیقی ، توجه نکردن به موضوع شخصیت ها است که می بینید عده ای از افراد درمقابل عامل موسیقی هیچ تأثیری پیدا نمی کنند . افراد دیگری با سرعت های کم و بیش تحت تأثیر قرار گرفته و گاهی تا حد باختن شخصیت تنزل می کنند. افراد از نظر منطق باید بایستگیها و شایستگیهای موسیقی را بدانند زیرا این گونه مقاومت ها مخصوص به حالات استثنایی است که ناشی از فعالیت های واقع جویانه شخصیت است ، شکل موسیقی یک پدیده بی محتوا است و تنها لذت خاصی به او می بخشد و می گذرد و اخلالی به واقعیت ها و حقایقی که در درون اوست مانند اصول ریاضی و حقوق و واقعیات زندگی ، وارد نمی کند و به عبارت دیگر این گونه شخصیتها سد پولادینی میان واقعیات و حقایق درونی تحرکات موسیقی ایجاد کرده اند و در واقع موسیقی با تغییراتی که در واقعیات و حقایق درون ذات ما به وجود می آورد ما را به بازیگری و برداشتهای ثانوی وادار می کند .

 

آیا موسیقی میتواند ما را از حیاط خشکیده لابلای چرخهای زندگی نجات دهد ؟ 

این یک حقیقت است که در زندگی ماشینی حیات برای انسان هایی که متن کلی جامعه را تشکیل میدهندحیاط خود را به جهت عواملی چون ثروت ، سلطه ، قدرت ، شهوات ، شهرت ، محبوبیت اجتماعی و امثال آنها را دلخواه خود نمی بینند ، ملالت بار و فرسوده کننده می باشد ، و از طرف دیگر از دامان طبیعت و صفا و نشاط بخشی آن نیز به دور افتاده اند ، بدیهی است که احتیاج به پدیده هایی خواهند داشت که ملالت و فرسودگی زندگی ماشینی را مرتفع سازد.

گفته شده است که : موسیقی می تواند از عهده این کار بر آید . پاسخ این مساله روشن است. زیرا زندگی ماشینی که نتیجه سود جویی ها و سلطه گری های عده ای از قدرتمندان خود کامه دنیا است آنچنان «من» و «هویت خود» بشر را از او سلب کرده است که با نواختن چند آهنگ موسیقی آن «من» و «خود» را نمی تواند به آنان برگرداند . به عبارتی : (آب از سر گذشته است ) و بنابر یک مثال عربی ( اتسع الخرق علی الواقع ) [شکاف یا پاره گی از وصله خیلی وسیعتر شده است ] افزایش بیماریهای روانی ، عصیان بر اصول انسانی ، شدت گرفتن سود پرستی ، گسترش وحشت آور لذت مداری ، فرا گرفتن خود خواهی و خود محوری و خود نمایی و شیوع بیماری سلطه گری و همچنین تنوع بیماریهای جسمانی و گسترش آنها و تبدیل زمین از عنوان یک آشیانه زیبا به موتور سوزان و زرّادخانه اسلحه نابود کننده و امثال این تباهی ها نه تنها به وسیله موسیقی معالجه نمی شود بلکه اکثر قریب به اتفاق موسیقیهای رایج امروز مانند دیگر عوامل ، وسایلی برای تخدیر و پذیرش زندگی بر مبنای وضع موجود گشته و عده بسیاری از آگاهان و خردمندانی را که می توانند برای رفع بیماریها و تباهیهای مزبور بیندیشند نیز به خواب غفلت فرو برده است .

می گویند : آزمایش کرده اند که وقتی در کارگاهها موسیقی زده میشود راندمان محصول کار کارگران بیشتر میشود . این پدیده را چگونه می توان با تحریم موسیقی توجیه کرد ؟ می گوییم چون مسلما افزایش راندمان کار، انرژی می خواهد و خود تموّجات صوتی نمی تواند در داخل بدن انرژی تولید کند پس آن کارگر مجبور است انرژی بیشتری را در زمان کوتاهتری از دست بدهد تا پدیده فوق به وقوع بپیوندد . پس به این ترتیب ملاحظه می شود که ظاهرا موسیقی در اینجا نقش مثبتی داشته ولی همانطور که گفته شده این نقش مثبت ظاهری است و در واقع موسیقی در اینجا هیچ عمل مثبتی انجام نداده بلکه جنبه منفی هم داشته است که باعث شده انرژی کارگران در زمان کوتاهتری صرف شود . به علاوه کدامین اصل انسانی میگوید برای افزایش دادن به راندمان کار ، کارگر را در راه رساندن منافع اضافی به دیگران ،  در خیالات و تجسّمات بی اساس و با صرف انرژی بیشتر قوطه ور سازیم .


مضــرات موسیـقی

کمتر کسی تا کنون برخورده است به اینکه چرا موسیقی را در اسلام حرام کرده اند و با اینکه علمای قرن اخیر کم و بیش فهمیده بودند که موسیقی در اعصاب انسان تاثیر دارد ولی از اهمیت سوء آن غافل بودند تا اینکه ( چند سال قبل «دکتر آدلر»پرفسور دانشگاه کلمبیا ثابت کرد موسیقی شوم ترین آثار را روی سلسله اعصاب انسان می گذارد و نه تنها از این لحاظ که سلسله اعصاب ما را در اثر جلب دقت خارج از طبیعی آن سخت خسته می کند زیان آور است بلکه عمل ارتعاشی حیوانی که در موسیقی انجام می شود تولید تعرقی خارج از حد طبیعی در جلد می نمــــــاید این دکتر زیانهای بسیاری دیگر نیز برای آن یافته و در رساله مفصلی شرح می دهد . کشـــفیات طبیب مزبور چنان در آمریکا تاثیر کرد که هزاران هزار تن از مردم پیرو او شدند و به دستورش رفتار کرده موسیقی را بر خود حرام نمودند و حتی لایحه مفصلی تهیه کرده به مجلس سنای آمریکا تقدیم داشتند که در آن تصریح شده بود که برای نجات جامعه و جلوگیری از ضعف اعصاب که یکی از بدبختیهای دنیای متمدن امروز است لازم است هر گونه کنسرتی غدقن شود) .

 

خلاصه ای از ضررهای موسیقی:

1 ـ ایجاد عدم تعادل و توازن بین اعصاب سمپاتیک که اصول زندگی یعنی جذب و دفع ، هضم و ترشحات ، ضربان قلب و فشار خون را مختل می کند و انسان را در پرتگاه نیستی قرار می دهد.

2 ـ مرض مانی که مرضی شبیه به جنون است و مریض در خود ناراحتی حس نموده و پیوسته نا آرام می شود و نمی تواند در یکجا آرام بنشیند . غالبا بیمار با انگشتانش به روی میز و صندلی بی اختیار می زند به اصطلاح ضرب می گیرد خنده های بیجا ، پرگویی و سخنان مسخره و هذیان آمیز و عصبانیت از او سر می زند چنانکه شاعر گفته است :

هر که با موسیقی افتد کار او                می پرد عقل از سر هشیار او

3 ـ مرض پارانویا که شخص مبتلا به این بیماری ادعاهای بی موردی نموده و خودش را از همه برتر می داند .

4 ـ کوتاهی عمر ، به تجربه ثابت شده که هیچ یک از موسیقی دانان به سن 60 سالگی نرسیده اند .

5 ـ مرض سیکلوتمی ـ مرضی است که انسان گاهی بدون سبب می خندد و گاه می گرید .

6 ـ ضعف اعصاب که در ایجاد و پدید آوردن امراض خطرناک و مهلک نقش به سزایی دارد .

7 ـ اختلال دماغی ، وقتی که موسیقی بر اعصاب انسان مسلط شد اراده را از انسان سلب می کند ، در نتیجه انسان بی اختیار می رقصد ، با میز و صندلی ضرب می گیرد شانه تکان می دهد ، به تدریج نیروی درّاکه ضعیف شده واختلال دماغی پیش می آید و بالاخره روزی می رسد که نیروی خرد و اندیشه را از دست داده و آثار جنون و دیوانگی در او ظاهر می شود .

8 ـ نا منظم شدن ضربان قلب : دکتر روبرت انگیلیسی متخصص و روانشناس اطفال ثابت نموده که اطفال در رحم مادر بعد از شش ماهگی تحت تاثیر موسیقی قرار می گیرند و اگر زن حامله به موسیقی گوش دهد  ، ضربان قلب طفل در رحم زیاد می شود . 

9ـ انتحار و خودکشی ، به عنوان مثال : در غم یکی از خوانندگان مصری بنام « عبدالحلیم حافظ » پنج دختر خود کشی کردند .

10 ـ تغییر در فشار خون .

11ـ زیاد شدن فحشاء و منکر در ا جتماع .

12 ـ تضعیف و تضییع حس شنوایی (سامعه)

13 ـ تضعیف و تضییع حس بینائی (باصره)

14 ـ هیجاناتی که موجب مرضهایی مانند کمبود ویتامینها و زخم معده و رماتیسم و بیماریهای روانی وا عصاب و . . .می شود .

15 ـ سلب اراده و شکست شخصیت .

16 ـ سلب غیرت ـ موسیقی بتدریج حس ناموس دوستی و غیرت را از انسان ریشه کن میکند .

17 ـ زیاد شدن جنایات در اجتماع : در یکی از شهرهای آمریکائی که به نام « پایتخت گناه » نامیده می شود یک شب در یکی از کارباره ها 400 نفر در اثر آتش سوزی جان خود را از دست دادند.

18 ـ حیرت و بهت زدگی .

19 ـ از دست دادن توانیهای فکری ، تدبیر امور ، ملکات فاضله و صفات عالیه انسانی .

20ـ تضییع نیروی قضاوت بطوریکه گاهی انسان از تشخیص نیک و بد هم عاجز می ماند .

21 ـ ایجاد حالت افسردگی و خمودگی .

22ـ تهییج  عشق .

23 ـ اتلاف وقت : مهمترین ضرر موسیقی آن است که وقت را تلف می کند و انسان را از کارهای دینی و دنیائی باز می دارد .


24 ـ موسیقی یکی از ابزار استعمارگران  است که می خواهند ملتی را مشغول بموسیقی نموده و منابع مالی آنان را غارت کنند .

 

ـــ  البته این 24 نوع ضرری که در اینجا نقل شده ممکن است همه اینها در یک زمان و مکان و نسبت به همه افراد  به وقوع نمی­پیوندد .

ولی بطور یقین می توان گفت که بعضی از این مضرات در باره اهل هرموسیقی هست . یعنی هیچ اهل موسیقی پیدا  نمی شود که هیچ کدام از این مضرات حتی یک ضرر هم برای او نداشته باشد و لذا می توان اینها را مؤید حرمت موسیقی ازنظر آیات قرآن بضمیمه روایات معصومین و نظریه علماء دانست .

 

عـاقبت بعضـی از موسیـقی دانان

 

ــ   بتهوون یکی از موسیقی دانان معروف بود که به مرض پریشان فکری و بد بینی به جامعه و دیوانگی و مبتلا شد بطوریکه دائم از خدا طلب مرگ می کرد و عاقبت در 65 سالگـی از دنیا رفت

 

ــ  اسحاق یکی از موسیقی دانان مشرق زمین بود که عاقبت کور شد و از دنیا رفت .

 

ــ  روبرت شومان آلمانی از18 سالگی به تحصیل موسیقی پرداخت و یکی ازموسیقی دانان معروف شد عاقبت گرفتار بیماری عصبی و فلج انگشتان گردید و وضع مزاجی اش مختل شد و در سن 42 سالگی بیماریش شدت یافت و حس سامعه (شنوایی) و حس باصره (بینایی) را از دست داد و دیوانه شد ، عاقبت با انداختن خود به رودخانه «راین» خودکشی کرد .

 

ــ   یوهان یکی از موسیقی دانان معروف بود که عاقبت به مرض ضعف اعصاب ، افسردگی  ناکامی ، مبتلا گردید و در سن 53 سالگی از دنیا رفت .

 

اشعـاری در مضـرات موسیـقی

¯¯¯¯¯¯¯

         ای که هستی بی خبر از ماجــــــرای موسیقی             بشنو از من سر گذشت غم فزای موسیــــقی

          موسیـقی را گفــته شیر حق که افسون زناست             در جهان هرگز مبر لذت ز نای موسیـــــقی

          حضرت صادق (ع) رییس مذهب ما گفته است             این کلام جان فزای را از برای موسیــــــقی

          در ســـرائی کــه بود آلات موسیـــقی مقیم              نیست ایمــن از بلاها ، از بلای موسیــــــقی 

          استجابت چون نخواهد شد دعای آنــکه هست             روز وشب مست ازنوای هوی وهای موسیـقی

          موسیـــــــقی دانان این عالم همه دیوانه اند             هسـت مجنون هر که گردد مبتلای موسیـــقی

           ای که می خواهی بدانی دزد ناموس تو کیست             دزد ناموس تو می باشد نـــــوای موسیــقی

           کرده تسخیر فضـــــــا دشمن ز قرآن مجیــد            ما هنوز آگه نگشتــــیم از بلای موسیــــقی

           گر که می خواهی بری خیر از جوانی ای جوان           گوش کــــن آیات قرآن را بجای موسیـــقی

             ای (حسینی) واگـــــذار این اجتماع خواب را           مرد و زن غیرت ز دست داده برای موسیــقی

  « حسینی »     

                                                                                                       

مسـتـثنیات موسیـقی

مورد اول :

               اولین استثناء از غنا آوازه خوانی زن درمراسم عروسی است در صورتی که با حرامهای دیگری نظیر حضور مردان در مجالس زنان و بازی با آلات لهوو لعب و سخنان بیهوده و با طل همراه نباشد و بسیاری از فقهاء این مورد را استثناء کرده و روایات هم دال بر آن است .از جمله آنها صحیحه ابوبصیر از امام صادق(ع) است که فرمود : اجر و مزد مغنیه (آوازه خوان) در مراسم عروسی که مردان در مجلس زنان حضور ندارند اشکالی ندارد. امام خمینی (ره) فرمود :ظاهرا جواز غنا مختص زنان بوده نه مردان و به مراسم عروسی مخصوص زنان اختصاص دارد نه محافل و مجالس دیگر بلکه احتیاط در اکتفاء به شب عروسی است نه اوقات دیگر .

مورد دوم :

               دومین موردی که برخی به استثناء از حرمت و جوازش قائل شدند اجرای غناء در عید فطر و قربان و دیگر اعیاد اسلامی و غیر اسلامی است و بر جوازش به صحیحه علی بن جعفر از برادرش موسی بن جعفر (ع) استدلال  شده که از حضرت درباره غناء سئوال کرد و گفت در عید فطر و قربان و ایام شادی جائز است ؟حضرت فرمود : مادامی که گناهی صورت نگیرد اجرای غنا اشکالی ندارد .

مورد سوم :

               سومین موردی که قائل به استثنایش شدند سرود و آواز خوانی برای شتر است . شیخ انصاری درباره آنچه که مشهور علماء استثناء نموداند ، گفت :حداء صوت آهنگداری برای راندن شتر است .

مورد چهارم :

              مورد چهارمیکه برخی قائل به استثنایش شدند مطلق ذکر و دعاء و مناجات و بیان فضایل و مدیحه سرایی و نظایر آن است و بر استثنایش به مرسله فقیه که قبلا در طی سخنان فیض کاشانی بیان شده استدلال نموده شخصی از علی بن الحسین (ع) درباره خریدن کنیزی که دارای صوت خوشی بود سئوال نمود حضرت در جوابش فرمود باکی بر تو نیست اگراورا خریداری نمایی تا صدایش تو را به یاد بهشت بیندازد .

 

آشنایی با بعضی اصطلاحات موسیقی سنتی ایران و غربی

مقام :     این واژه عربی که به معنای لحن «آهنگ» موسیقی به کار رفته بعد از اسلام در موسیقی ایران رواج یافته است ، به عبارت دیگر موسیقی ایران بعد از اسلام متشکل از 12 مقام بوده است که هر مقام به نام یکی از بروج 12گانه ( حمل و ثور و جوزا و )می باشد .

دستگاه :

            در موسیقی امروز ایران تقریبا معادل واژه مقام و به معنای مجموعه ای همگون از الحان «آهنگها» خاص موسیقی ایران است به دیگر سخن ، موسیقی ایران شامل تعداد زیادی لحن است که شمار آن را به طور متوسط بین 200 تا 400 گفته اند .

گوشه :

             به تمامی الحان موسیقی ایرانی گوشه گویند که بر حسب مشابهت های ساختاری و فنی در هفت مجموعه بزرگ به نام «دستگاه» ـ شور ، ماهور ، سه گاه ، چهارگاه ، همایون ، نوا ، راست پنجگاه ـ و پنج مجموعه کوچک به نام «آواز» تقسیم می شود .

آواز :

           مجموعه ای همگون از گوشه هایی است که از لحاظ فنی و علمی مستقل نبوده بلکه منشعب و مشتق از دستگاه ها هستند و به پنج قسم میباشد ـ ابو عطا ، بیات ترک ، افشاری ، دشتی ، بیات اصفهان ـ

سنفونی :

            پر عظمت ترین شکل موسیقی غربی است که با تعداد زیادی ساز بدو همراهی آواز و خواننده اجرا میشود و تعداد ارکستر بیشتر از تمام اشکال دیگر موسیقی غربی است معمولا بین 25 تا 100 نوازنده .

موومان :

            تصنیفی است که ممکن است به تنهایی به عنوان یک اثر کامل و مستقل شنیده شود لیکن در عین حال بخشی از تصنیفهای بسیار وسیع تری مانند سونات ها و سوئیتها و سنفونیها و همانند آنرا تشکیل میدهد .

سونات :

            یعنی «به صدا در آوردن » که یک شکل موسیقی است برای ساز آن هم بدون آواز و نام آن بر حسب تعداد سازهایی که در اجرای آهنگ شرکت می کنند فرق می کند مثلا سوناتی که برای دو ساز باشد ، در صورتیکه نقش و اهمیت هر یک از دو ساز برابر باشد «دوئو» یا «دوئت» نامیده می شود و سونات برای سه ساز را «تریو» و برای چهار ساز را «کوارتت» می نامند ، و برای پنج ساز«کوینتت» . . .

اپرا (opera) :

            یک تئاتر کامل همراه باصحنه ، نور ، بازی ، نمایش و تمام خصوصیات تئاتری دیگر ، با این تفاوت که در اپرا ، تمام گفتگوهای بین هنر پیشه ها ، همه به صورت آوازی با همراهی ارکستر (گروه نوازندگان) سروده می شود . البته در اپرا ، عامل موسیقی از عوامل نمایشی (مانند صحنه و لباس و بازی و غیره) اهمیت بیشتری دارد.

سوئیت :

           سوئیت از قدیمی ترین شکل (فرم) های موسیقی غربی است که فقط با ساز (بدون آواز) اجرا میشود و بسیار موزون و متناسب برای رقص است . اوزان سوئیت مختلف و متنوع است .

 

ســیر تاریـخی موسیقی

 

درمقدمه کتاب ( الموسیقی الکبیر) گوید: در تاریخ معروف است که قدماء اهل مصر جلوتر از ملتهای دیگر با موسیقی سرو کار داشتند . در تورات هست : اولین طایفه ای که طبل و معازف ساختند و آوازه خوانی کردند قبیله « بنی لامک » از نسل قائین بود . و گویند : یوبال بن لامک اول کسی است که عود را اختراع کرد .

قدمای اهل یونان نیز اوّلین جماعتی هستند که قواعد موسیقی را وضع کردند . و اما عربها قوائد موسیقی را در قرن دوم از هجرت از فارس و یونان یاد گرفتند . جرجی زیدان میگوید : عربهای جاهلیت که مردم گله چران وچادر نشین بودند، نخستین طرز موسیقی آنها این بود که شعر را بدون ساز وکمانچه و آلات دیگر با آواز و آهنگ مخصوص می خوانند . سپس آهنگ حُدِی (آوازیکه برای راندن شتر بکار میبرند) میان  عربها رواج یافت . بعد ترنیم میان آنان معمول شد و ترنیم را دو قسمت نمودند :

                                      ترنیم غناء  (خواندن شعر با آهنگ )   

                                      ترنیم تعبیر (خواندن نثــر با آهنگ )

 

سپس ترنیم غنا را به سه نوع تقسیم کردند :

         اول : نصب که آواز هائی مربوط به جوانان وسوارکاران بود.

         دوم : سناد که آهنگ سنگین بوده ونوسان وترجیعات مکرری داشته.

         سوم:  هزج که آهنگ سبکی بوده و شنیدن آن شخص را به رقص وطرب می آورد ، وآن را با دائره و سرنا می خواندند .

 

پیش از اسلام در شهرهای مدینه و طائف غنا معمول بوده ورواج داشته، اما آلات موسیقی عرب عبارت بود از دائره که بصورتهای مختلف : کوچک وبزرگ مدور و مستطیل شکل و همچون سرناهای ساده در میانشان رواج داشت و از قرار معلوم جز دف و سرنا و متفرعات آن با آلات بادی وغیر آن آشنائی نداشتند وآلات دیگر مانند : عود طنبور، کمانچه و امثال آن از ساخته های ایران و رومیان است .

موسیقی و صحیـفه نور ( حضرت امام خمینی )

 

قضیه موسیقی یک مطلبی است که خوب طبع جوان (به آن) توجه دارد ، اگر یک مدتی این  عادت کرد که موسیقی را باز کند و گوش کند مغز این (جوان)از تفکر امور جدی باز می ماند .

                                                                                    «  ج 8        صفحه 181 »

(موسیقی) انها اموری است که با نقشه درست کرده اند که جوانهای ما را منحرف کنند .

   «  ج 8        صفحه 97   »

از جمله چیزهایی که باز مغز های جوانان را مخدر می کند ، تخدیرات موسیقی است موسیقی اسباب این می شود که مغز انسان وقتی ، چند وقت به آن گوش کرد تبدیل می شود به یک مغزی غیر آن کسی که جدی باشد ، از جدیت انسان را بیرون می کند و متوجه می کند به جهات دیگر .

«  ج8       صفحه  197 »

موسیقی از جمله اموری است که البته هر کسی بر حسب طبع خوشش می آید لکن از اموری است که و به یک مطلب هزل می کشاند دیگر یک جوانی که اکثر اوقاتش را صرف می کند پای موسیقی این (جوان)به کلی از مسایل زندگی و مسایل جدی غافل میشود .

«  ج 8      صفحه  198 »

نباید دستگاه تلویزیون جوری باشد که ده ساعت موسیقی بخواند ، جوانهایی که نیرومند هستند ، از نیرومندی آنها را بر میگرداند و به یک حال خماری و خلسه مثل همان تریاک و موسیقی با تریاک فرقی ندارد .                                                                           « ج 8       صفحه 200 »

رادیو ، تلویزیون را تبدیل کنید به یک رادیو و تلویزیون آموزنده موسیقی را حذف کنید نترسید از اینکه به شما بگویند کهنه پرست شده اید .                                            « ج 8       صفحه 200 »

این عذر نیست که اگر در رادیو (و تلویزیون ) موسیقی نباشد آنها (مردم) می روند از جای دیگر موسیقی می گیرند .                                                                           « ج 8      صفحه 199 »

پـاسـخ بـه اسـتـفـتـاء

از آنجا که آلات لهو و لعب استفاده های مشروع از قبیل نواختن سرودها را دارد آیا خرید و فروش آن بی اشکال است ؟

جواب : خرید و فروش آلات مشترکه به قصد منافع محلله آن اشکال ندارد .

 

در زور خانه ها مرسوم است موقع ورزش افراد ضرب می زنند آیا این کار جایز است یا خیر ؟ و همچنین طبل و موزیک که در ارتش می زنند جایز است یا خیر ؟

جواب : اگر به نحو مناسب با مجالس لهو و لعب باشد جایز نیست .

مصــاحبه

 

مصاحبه با استاد آذر فریدونی :

1 )    دیدگاه شما از موسیقی به طور عام چیست؟

موسیقی از نظر اسلام چیز بدی نیست زیرا اگر کمی بیشتر در طبیعت نگاه کنیم و دقت لازم را بنماییم می بینیم که هستی دارای یک موزون و آهنگ خاصی است موسیقی غیر مجاز از اسلام حرام است چه گوش دادن و چه نشستن در مجلسی که موسیقی غیر مجاز در آن است حتی اگر در انسان ایجاد گناه نکند تأیید مجلس گناه محسوب می شود بنابر این مجلس را ترک کرد .

2)        آیا موسیقی می تواند جایگزین برنامه های دیگر زندگی باشد ؟

موسیقی نمی تواند جایگزین سایر برنامه ها (مثل برنامه های تلویزیونی ) باشد زیرا انسان نیاز به دیدن و شنیدن برنامه های مختلف هم دارد ، شاید از نظـــــر بعضیها موسیقی یک آرامش در فرد ایجاد کند ولی به تنهایی کافی نیست چون انسان نیاز به مســـایل دیگر هم دارد مثل صله ارحام و دید وباز دید که می تواند احساس آرامش در فرد ایجاد کند .

3)    توصیه شما به جوانان در مورد و موسیقی و غنا چیست ؟

توصیه من به عزیزان نوجوان و جوان این است که تا زمانی که موسیقی مجاز وجود دارد حداقل از ان می توان استفاده کرد پس چرا باید به دنبال موسیقی غیر مجاز رفت .

 

 

مصاحبه با یک دانشجوی رشته ادبیات :

جواب سئوال یک : ما مسلمان هستیم و تمام زوایای زندگی فردی و اجتماعی ما باید مزین به قوانین حیات بخش اسلام باشد و از انجا که اکثر قریب به اتفاق موسیقی ها فرح بخش و هیجان زا است و نظر دین مبین اسلام هم در مورد موسیقی طرب انگیز حرمت ان می باشد بنابراین موسیقی بطور کلی از نظر من مردود است موسیقیضرر

جواب سئوال دو : مسئله جایگزینی موسیقی با برنامه های تفریحی دیگــر نیـز مطــــرود است زیرا تفرحات سالم و برنامه های نمایشی تلویزیون و هر رسانه دیگر ، امروزه بخش مهمی از اوقات فراغت افراد اجتماع را پر می کند وتاثیر عمیقی هم روی روح و روان شخص می گذارد . از انجایی که موسیقی تاثیر منفی و مخرّبی روی اعصاب و روان شخص می گذارد ، بنابراین هیچ وقت نمی تواند جایگزین مناسبی برای برنامه های تفریحی شود

جواب سئوال سه : تنها توصیه من به جوانها این است که موسیقی را قسمتی از زندگی خود قرار ندهند زیرا سر انجام این راه پشینانی و یأس است .



1   نفائس الفنون ج3 ص73 به نقل از کتاب موسیقی سید علی حسینی

2   کسف الفنون ج 2 ص1902 به نقل از همان مدرک

1 مدارک متعدد از فرهنگهای خارجی بنقل موسیقی و اسلام ص48

1 مکاسب محرمه حضرت امام(ره)

 

1 سوره لقمان    آیه 5

2 المیزان ج 16 ص220

! الغدیر ج 8 ص 68

3 سوره فرقان آیه 76

1 کتاب مضرات موسیقی   ص 65

1 موسیقی از دیدگاه فلسفی و روانی      نوشته مرحوم علامه محمد تقی جعفری

1 اصول و فروع دین و فلسفه احکام    نوشته دکتر «سه چهاری»    ص 58

1 تأثیر موسیقی بر روان و اعصاب      حسین عبداللهی خوروش

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی